چرا شهر سنندج که همیشه و در هر حال در اعتراضات و تجمعات مختلف داخلی و سراسری پیش قدم بود در 18 مرداد 86 ساکت بود!؟ شهری که کارگرانش و فعالین کارگری اش حتی در جنبشهای مختلف اجتماعی و سیاسی، خصوصآ زنان و کودکان و معلمان و توده مردم، هر گاه اعتراض یا تجمعی برگزار و اعلام شده، در صف اول و پیش قدم بودند. حتی در تجمعات مختلف خانوا ده های محله فیض آباد سنندج که چندی پیش شهرداری و پلیس شهر در اقدامی وحشیانه شبانه با بولدزر و لودر خانه های آنان را بر سرشان خراب کرده بود، کارگران و فعالین کارگری شهر سرخ پیشقدم و در را س اعتراضات بودند.
اما در روز 18 مرداد که مال کارگر و برای احقاق حقوق کارگر بود سکوت تلخی کرد. چه بر سر شهر سنندج آمده بود؟ آیا فعالین عرصه های مختلف شهر سرخ و امید از تهدیدها و دستگیریها و احکام وحشیانه و عصر حجری رژیم ترسیده و یا عقب نشینی کرده اند؟ آیا همه فعالین در زندان و یا منتظر حکم دادگاه هستند؟ آیا رژیم موفق به عقب نشاندن فعالین خصوصآ فعالین کارگری شده است؟ اینها و سوالات مشابه دیگر ذهن هر ناظری را که از نزدیک و دور فعالیتها و تحرکات پرافتخار این شهر را زیر نظر دارد به خود مشغول میکند. این قضیه واقعآ نیاز به بررسی دارد. من از فعالین عرصه های مختلف، خصوصآ از کارگران و فعالین کارگری، میخواهم که بدور از نظرات سیاسی خود این مساله را تحلیل کرده و دلایل آن را بگویند. من از دیدگاه خود م به ذکر مواردی میپردازم. امیدوارم شما نیز نظرات خود را بگویید. به نظر من احضارها و دستگیریها و تهدیدها و حکمهای عصر حجری که مرتب و بدون وقفه در این شهر صادر میشود بی تآثیر نبود. ولی از دیدگاه من باید این دستگیریها و حکمهای مختلف نتیجه عکس داشته باشد.
رژیم 2 روز مانده به 18 مرداد 11 نفر از فعالین و اعضای اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار، که در میان آنان چهر های محبوب و رهبران کارگری شهر سنندج دیده
میشد، با بی شرمی هر چه تمامتر به زندان و شلاق محکوم میکند! فقط به جرم شرکت در
مراسم اول ماه مه و گرامی داشتن روز جهانی کارگر! و نه به جرم خوردن و بالا کشیدن دستمزد و حق و مال کسی، نه به جرم اهانت وتوهین به کسی، نه به جرم بالا رفتن از دیوار کسی! تازه چنین جرائمی هم در دنیائی که یک ذره به خود و بشریت احترام میگذارد حکمش شلاق نیست.
اما ما میتوانستیم در این روز تاریخی برعلیه این احکام به خیابانهای سنندج بریزیم و این
بی شرمی رژیم را به گوش دنیا برسانیم. ما میتوانستیم رژیم را به عقب بنشانیم اما چنین نکردیم! چرا؟ به نظر من در این روز فعالینی که در قالب اتحادیه و کمیته و انجمن کار میکنند، باید فراخوان میدادند. با هر محاسبه ای اما چنین نکردند و این کوتاهی آنان البته امیدوارم دلایلی واقعا درست و اصولی داشته باشند.
در این روز طبقه کارگر با توجه به جنب و جوش تودهای مردم در روزهای قبل از 18 مرداد
در سنندج میتوانست صحنه های تاریخی را به نمایش بگذارد و این فقط نیازمند یک فراخوان بود. تجربه سالهای گذشته ثابت کرده که هر گاه جنبشهای مختلف یک قدم به عقب آمده اند رژیم تعرضاتش به اقشار مردم خصوصا فعالین سیاسی و اجتماعی بیشتر شده است. درک این حقیقت ساده سخت نبود.
باید اتحادیه ها و کمیته ها در این روز مهم و تاریخی فراخوان میدادند و از این روز هم برای
آزادی محمود صالحی و منصور اسانلو و و دیگر فعالین کارگری و زندانیان سیاسی تلاش میکردند. باید در اینروز و از این فرصت و همراه با کارگران جهان برای رساندن صدای کارگری که "به جرم برگذاری روز طبقاتی اش" به زندان و شلاق محکوم شده فریاد میزدیم تا یک بار دیگر کشورهائی را که به خاطر منافعشان با جمهوری اسلامی پیمان و قرار داد امضا میکنند را رسوا کنیم.
دلیل اصلی سکوت شهر سرخ در 18 مرداد 86، که یک پایه قضیه یعنی محمود صالحی در یک قدمی شهر در زندان بود، عقب نشینی اتحادیه ها و کمیته ها و انجمن های کارگری شهر
سنندج بود که سایر جنبشها را هم تحت تاثیر قرار داد. دوستان عزیز موقعیت را درک نکردید. محمود صالحی در زندان و تحت شرایط وخیم جسمی خود 24 ساعت در اعتراض به دادن احکام شلاق و زندان به اعضا و فعالین اتحادیه سراسری کارگران اخراجی وبیکار اعتصاب غذا میکند، اما در 18 مرداد 86 اتحادیه سکوت میکند! (من اینجا وارد بحث سیاست نادرست اعتصاب غذا و مغایرت آن با سنت اعتراض و مبارزه کارگری نمیشوم) امیدوارم دوستان و فعالین و کسانی که آبروی این شهراند، دلیلی برای این سکوت تلخ داشته باشند.
پیش به سوی همبستگی جهانی طبقه کارگر! نابود باد احکام زندان و شلاق برای کارگر و هر انسانی که حقی را طلب میکند!
20/ 5/86